آرتينآرتين، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره

آرتین قندعسل مامانی

تميز كردن خانه

ديروز تصميم گرفتيم با آرتين خانه را تميز كنيم و ماماني حسابي سليقش گل كرده بود  ساعت 10  بود شروع كرديم اولش ارتين جون خيلي پسر خوبي بود نشسته بودرو صندلي غذاش ومامان رو نگاه ميكرد منم تند تند شروع كردم به شستن  وجمع وجور كردن تااينكه ارتين خسته شد بله گريه هاش شروع شد وقتي جارو برقي رو روشن كردم چنان جيغي ميكشيد  گريه ميكرد كه نگووو بلخره تصميم گرفتم تا گل پسررو بخوابونم وبعد بقيه كارهارو انجام بدم ...
24 خرداد 1390

تميز كردن خانه

ديروز تصميم گرفتيم با آرتين خانه را تميز كنيم و ماماني حسابي سليقش گل كرده بود ساعت 10 بود شروع كرديم اولش ارتين جون خيلي پسر خوبي بود نشسته بودرو صندلي غذاش ومامان رو نگاه ميكرد منم تند تند شروع كردم به شستن وجمع وجور كردن تااينكه ارتين خسته شد بله گريه هاش شروع شد وقتي جارو برقي رو روشنكردم چنان جيغي ميكشيد گريه ميكرد كه نگووو بلخره تصميم گرفتم تا گل پسررو بخوابونم وبعد بقيه كارهارو انجام بدم ...
24 خرداد 1390

منتظر ني ني كوچولو

پسركم: اين روزها ما منتطر يه دخمل ماماني تو خانواده بابا حامد هستيم دختر خاله فايقه باران جون تا 5/1 ماه ديگه انشاله سالم و سلامت مياد پيشمون من كه از همين الان نديده خيلي دوسش دارم مثل زماني كه شما ميخواستي به دنيا بياي براي اومدنش لحظه شماري ميكنم پسرگلم شب ها كه داري ميخوابي يادت نره بهت چي سپردم حتمن اگه تو خواب فرشته هارو ديدي بهشون بگو باران كوچولو رو به موقع و سلامت بفرستن پيش مامان و باباش تا انشاله بزرگ بشه و برات دوست خوبي باشه قول بده با هم دعوا نكنيد و هميشه مثل يه خواهر كوچولو ازش مراقبت كني باران كوچولو تو هم خوب بخور و بزگ شو و زودي بيا پيش آرتين تا با هم بازي كنيد  ...
24 خرداد 1390

منتظر ني ني كوچولو

پسركم: اين روزها ما منتطر يه دخمل ماماني تو خانواده بابا حامد هستيم دختر خاله فايقه باران جون تا 5/1 ماه ديگه انشاله سالم و سلامت مياد پيشمون من كه از همين الان نديده خيلي دوسش دارم مثل زماني كه شما ميخواستي به دنيا بياي براي اومدنش لحظه شماري ميكنم پسرگلم شب ها كه داري ميخوابي يادت نره بهت چي سپردم حتمن اگه تو خواب فرشته هارو ديدي بهشون بگو باران كوچولو رو به موقع و سلامت بفرستن پيش مامان و باباش تا انشاله بزرگ بشه و برات دوست خوبي باشهقول بده با هم دعوا نكنيد و هميشه مثل يه خواهر كوچولو ازش مراقبت كني باران كوچولو تو هم خوب بخور و بزگ شو و زودي بيا پيش آرتين تا با هم بازي كنيد ...
24 خرداد 1390

حمام كردن پسرم

بلخره ماماني بعداز 5ماه موفق شد شمارو خودش حمام كنه روز دوشنبه 2/3 صبح ساعت 9بود از خواب بلند شديم و ديدم پسركم كلي عرق كرده تصميم گرفتم ببرمش حمام اخه تا  الان مامان جون(مامان مامان ساناز)حمامش ميكرد خلاصه يا علي گفتم و پسركم حمام كردم كلي تو حمام با هم بازي كرديم ولي راستش خيلي ميترسيدم كه از دستم ليز  بخوري اخه ماشاله شيطان شدي وقتي اب رو سرت ميريختم سرت رو بالا ميگرقتي ............... واين چنين شد كه مامان ساناز موفق شد..................... ...
24 خرداد 1390

حمام كردن پسرم

بلخره ماماني بعداز 5ماه موفق شد شمارو خودش حمام كنه روز دوشنبه 2/3 صبح ساعت 9بود از خواب بلند شديم و ديدم پسركم كلي عرق كرده تصميم گرفتم ببرمش حمام اخه تا الان مامان جون(مامان مامان ساناز)حمامش ميكرد خلاصه يا علي گفتم و پسركم حمام كردم كلي تو حمام با هم بازي كرديم ولي راستش خيلي ميترسيدم كه از دستم ليز بخوري اخه ماشاله شيطان شدي وقتي اب رو سرت ميريختم سرت رو بالا ميگرقتي ............... واين چنين شد كه مامان ساناز موفق شد..................... ...
24 خرداد 1390

شيرين كاري هاي پسرم

ارتين جونم كلي كارهاي قشنگ ياد گرفته: 1)با صداي بلند و از ته دل ميخنده. 2)با ديدن مامان و باباش كلي ذوق ميكنه دستاش رو باز ميكنه تا بغلش كنيم. 3)انگشت شستش زو چنان با ملچ وملوچي ميخوره كه دلت اب ميشه. 4)اشنارو خوب از غريبه تشخيص ميده. 5)وقتي وارد جايي ميشيم كلي با دقت به در وديوار نگاه ميكنه تا بفهمه كجا اومده. 6)وقتي دارم براش فرني ميارم تا بخوره ميگه پوفه. و كلي كاراي خوشگل و با مزه انجام ميده و حسابي دل مامانش رو ميبره .     ...
23 خرداد 1390