آش دندانك
سهشنبه 7/4 به اتفاق مامان جون(مامان مامان ساناز)وخاله جون و دختر خاله ياسمن براي پسر گلم آش دندونك پختيم و بين همسايه ها و فاميل پخش
كرديم و غروب هم با پسري رفتيم حياط مامان جون نشسته بوديم كه يهو ديدم صداي
دست و آهنگ مياد رفتيم ديديم خانه يكي از همسايه ها دوستاي مامان جون جمع
شدند براي آرتين گلم جشن گرفتند كلي ذوغ كرديم ما هم رفتيم
پيششون و همگي اش خوردن و براي پسري آرزوي بهترين هارو كردند
واي مرسيييييييييييييي
شب هم رفتيم آش خاله فايقه و عمو حسين رو داديم و بعد مي خواستيم بريم آش مامان
جون(مامان بابا حامد)و عمو مسعودو عمه سعيده رو بديم كه زنگ زديم و فهميديم كه همه
پارك هستند و ماهم رفتيم پارك وكلي همه ذوغ كردند و آششون رو هم تو پارك
داديم مامان جون صالحه دست شما دردنكنه واقعن اش خوشمزه اي بود ميدوني پسرم
مامان جون شمارو خيلي خيلي دوست داره البته شما هم خيلي دوستش داري درسته؟