خريد براي مامان
پنج شنبه با پسر گلم و بابايي رفته بوديم تابراي ماماني لباس بخريم
اخه دو شنبه 30 خرداد عروسي پسرخاله باباحامد و از اونجايي كه ماماني كلي بعد از
زايمان چاغ شده و لباساش تنش نميشه مجبور بوديم بريم خريد آرتينتو هر مغازه اي
كه ميرفتيم اونقدر بادقت نگاه ميكرد كه كلي همه قربون صدقش ميرفتن و ميگفتن چه
پسره خوبي داره براي مامانش لباس پسند ميكنه وقتي هماز چيزي خوشش ميامد شروع
ميكردبه خواندن كلي با بابا حامد خنديديم وخلاصه پسرگلم يه لباس خوشگل براي مامانش
پسند كرد........
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی